من و دخملم

بزرگ شديم...

1393/9/5 19:31
نویسنده : مامانی
857 بازدید
اشتراک گذاری

بزرگ شديم... و فهميديم كه دارو آبميوه نبود .. بزرگ شديم... و فهميديم بابابزرگ ديگر هيچگاه باز نخواهد گشت انطور كه مادر گفته بود.. بزرگ شديم... و فهميديم چيزهايي ترسناك تر از تاريكي هم هست... بزرگ شديم... به اندازه اي كه فهميديم پشت هرخنده مادرهزار گريه بود .. و پشت هر قدرت پدريك بيماري نهفته... بزرگ شديم... و يافتيم كه مشكلاتمون ديگر در حد يك شكلات، يك لباس يا كيف قابل حل نيست... و اين كه ديگر دستهايمان را براي عبور از جاده نخواهند گرفت، و يا حتي براي عبور از پيج و خم هاي زندگي ... بزرگ شديم... و فهميديم كه اين تنها ما نبوديم كه بزرگ شديم، بلكه والدين ماهم همراه با ما بزرگ شده اند، و چيزي نمانده كه بروند و يا هم اكنون رفته اند... خيلي بزرگ شديم ... وقتي فهميديم سخت گيري مادرعشقش بود، غضبش عشق بود وتنبيه اش عشق،،. خيلي بزرگ شديم ،، وقتي فهميديم پشت لبخند پدر خميدگي قامت اوست، عجيب دنيايي ست، و عجيب تر از دنيا چيست و چه كوتاه ست عمر معذرت ميخواهم فيثاغورس. پدر سخت ترين معادلات ست! معذرت ميخواهم نيوتن، راز جاذبه، مادر است! معذرت ميخواهم أديسون.، اولين چراغهاي زندگي ما، پدر مادرهستند!

پسندها (2)

نظرات (2)

غزاله
6 آذر 93 17:34
سلام.خوبین؟؟ من واسه تولد عشقم همسرم یه وب ساختم.میخوام تا تولدش 1369 تا تبریک جمع کنم براش.میشه شما هم بیاین و چندتا تبریک برامون بذارین؟؟ ممنونم
maman sima
15 آذر 93 9:32
پدر و مادر بزرگترین نعمت زندگین ، ان شاله سایه پدر و مادر ها پربرکت و طولانی باشه و ما هم پدر و مادر خوبی برای فرزندامون باشیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و دخملم می باشد